بسمه تعالی

تفسیر دو بیت از حافظ شیرازی    ( 1 - تفسیر تازَوی 2 -تفسیر و توضیح ولادیمیر جمشید علی اف )  

کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود              بنفشه در قدم او نهاد سربه سجود

به باغ تازه کن آیین دین زرتشتی                       کنون که لاله برافروخت آتش نمرود

 

نقل از: تفسیر ادبی ـ عرفانی «تازَوی» :

علی رغم ادعای مسلمانی و حافظ قرآن بودن محمد شیرازی ، متخلص به «حافظ«از فحوای سخن او براحتی می توان به درونمایه های شرک آلود این شاعر بظاهر مسلمان، پی برد. شرک همانند بوی ناخوشایندی است که نمی توان ان را دردرون وسینه خویش  وحتی سراویل ،پنهان کرد. البته برخی زندیقان و مجوسان با زیرکی می کوشند خودرا مسلمان متعهد و متهجد نمایان سازند و برخی ساده لوحان که در میان آنان اساتید ناآگاه و گاه مغرض نیزبسیاردیده می شوند ، فریب آنان را می خورند و با تکیه نا عالمانه به شعر او که می گوید : ( ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ به قرآنی که اندر سینه داری ) با باورهای نا آگاهانه به مسلمانی حافظ ، به ترویج اندیشه های مجوسانه شاعر شیرازی می پردازند و بی توجه به آن که شاعر شیراز خود بارها از گام نهادن در دیر مغان سخن گفته حتی اعتراف کرده است که یاراو نیز( که معلوم نیست در عقد شرعی او بوده باشد) و از زمره مجوسان است بدو شراب مغانه نوشانده است :

در دیر مغان آمد ، یارم قدحی در دست           مست از می و می خواران ، از نرگس مستش مست

یا

 از آن به دیر مغانم عزیز می دارند                                 که آتشی که نمیرد همیشه در سینه ماست .

اگرچه سخن ممکن است به تقریظ کشانیده شود اما جهت آگاهی برخی از استادان دروس عرفانی نیز قابل ذکر است که این شاعر معاند دربرخی اشعار خویش با عدول از مفاهیم و معانی مجازی شراب عرفانی ، از انتباه به نا پختگی شراب قبل از چهل روز گذران زمان و خامی و احتمال کوری و نابینایی نوشندگان ، این توصیه هارا به وضوح در شعر خویش می آورد که مبادا قبل از چهل روز ماندگی شراب، به نوشیدن آن روی آورند :

سحرگه رهروی درسرزمینی                همی گفت این معما با قرینی

که ای صوفی شراب آنگه شود صاف      که در شیشه بماند اربعینی

خوانندگان حتماً متوجه شده اند که توصیه شاعر دارای زوایای بسیاری است از جمله ، درشیشه ماندن شراب بااین توصیه مخفی که  شراب در کوزه های رایج سفالین بخوبی پخته نخواهد شد  و صافی شراب را منوط موکد به کاربرد «خمره های شیشه ای» کرده است ، حتی زمان لازم برای جاافتادن یا پختگی آن را نیز معین کرده است که چهل روز می باشداینها  همگی موید آن است که این شاعر منحرف خود از شراب اندازان و شرابخواران قهار بوده است و دقیقاً به زوایای ساخت شراب آگاه است

او گستاخی را به حدی رسانیده که خودرا عزیز دردانه مغان و مجوسان معرفی می کند .و با توصیه به خروج ازدین وتحریک به آتش پرستی مجوسانه می کوشد به  خوانندگان خود توصیه کند به آتشگاه بروند و به آتش پرستی روی آور ند .وشگفتا از این شاعر شیرازی که نعوذ بالله مانند آن یک چشم آخرالزمانی انبوهی از جوانان و حتی کهنسالان مارا به بیراهه کشانیده است. خوانندگان را به چمنزارها متوجه می سازد و بی خبر ازآن که چمن و چمنزار هر خواننده ای را به یاد علفزارهایی می اندازد که نه جای عبادت آدمیان، بلکه چراگاه دامها و بویژه خران است و رویش علفزارها را به تعبیر به ظاهر شاعرانه می آراید که گل از عدم در چمنزارها نمایان شده است و این خود نوعی سفسطه و تفلسف یونانی مآبی است و هیچ عاقل خردمندی نمی پذیرد که چیزی از عدم به وجود بیاید و هر مصنوعی صانعی و هر مخلوقی خالقی دارد وتنها مجوسان هستند که با اندیشه های کفر گرایانه خود معتقدند: می شود از « ناچیز »، « چیز « آفرید یابیرون آورد . اما در مصراع دوم که می گوید : بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود ، واضح است که بنفشه نام ن است ( هم اکنون در سرزمین تاجیکان نیز رایج می باشد )و به حکم علاقه جزء به کل یا بالعکس که در مجاز جایگاه ویژه ای دارد می توان زلفان مجعد چون بنفشه یاررا درلفظ بیان کرد و مراد کل اندام معشوق راراده کرد و بدین ترتیب برای جوانان نوبالغ تحریکی ایجاد می کند که در عبادتگاه آنان ن زیبایی هستند که می توان ازراه عبادی زندیقانه با آنان دوست و معانق شد و این خود نوعی بدراهی است و وقیحانه تر آن که از نجابت و خویشتنداری ما سوء استفاده کرده و به وضوح راهنمایی می کند که به باغ بروید و آیین زرتشتی رادوباره برپای دارید در حالی که این توصیه حافظ شیرازی از روی جهل کامل اوست زیرا با آن همه زیرکی نمی داند که برپای داشتن دوباره آیین زرتشتی تنها با قیام شاه بهرام ورجاوند آنان از هندوستان است که به خیال باطل خود با تعدادی فیل به مرزهای ایران تاختن می آورد و در باغ ( آن هم نه در آتشگاه ، بلکه درباغ!!! )که احتمالاً براثر سرمای سخت زمستانی تمام درختان آن خشکیده اند ) نمی توان آتشگاهی برپای کرد حتی اگر درختان باغ براثر سرما خشکیده باشندودرختان خشکیده آن چوب زردآلو نداشته باشند .  بنابراین بیت شاعر که می فرماید : به باغ تازه کن آیین دین زرتشتی ) هم از جهت اسنادی و هم از جهت روایی و هم از جهت تاریخی ،وهم از جهت فلسفی باطل و مردود است  زیرا چون تصور باطل شود ، لاجرم تصدیق هم کج و دارای انحراف خواهد بود . چون در تفسیر باید رعایت انصاف علمی مراعات شود ومفسر این موضوع به کاربرد روش شناسی علمی در تحقیقات و تفسیرات بشدت پای بند است شاعر شیراز در مصراع آخرین دوبیت شعر می گوید : کنون که لاله برافروخت آتش نمرود ) مراد شاعر بدرستی با اسناد تاریخی مطابقت می نماید که در برافروختن آتش نمرودی به گزارش منابع تاریخی مجوسان ، عامل شخصی به نام لاله بوده است که می توان از آن به تعابیر زیر اشاره کرد :

 الف: برافروزنده آتش از نمرودیان بوده و (لال ) بوده است و به اراده واصلیت تاء تانیث آخرین، باید یک «زن لال» بوده باشد .

ب: اشاره به یک نفر لال است و های آخر لاله افاده تن دارد یعنی یک نفر لال نا مشخص همانگونه که درزبان مجوسان دراین موارد می فرماینند : آن مَرده ، آن زَنه . آن لاله و.

ج: لاله ممکن است مراد نوعی چراغ های قدیمی با شیشه های بلورین بوده باشد که فردی هیزم ها را با آن لاله و مردنگی آتش زده است .

د : ممکن است  مراد از لاله  مشعلی شبیه گل لاله بوده باشد

ه: ممکن است مراد از لاله آن بوده باشد که واقعاً خانمی به نام( لاله) از نزدیکان نمرود آتش به هیزم افکنده باشد .

و دلایل بسیار دیگر

اما در واژه نمرود نیز می توان به این احتمالات اشاره کرد :

1-    منظور از نمرود ، روستای معروفی در جاده  فیروز کوه کنونی ایران است .

2-    مراد از نمرود ، قطرات نم  صبحگاهی برخاسته از رود خانه حوالی مکان آتش افروزی است .

3-    مراد از نمرود، نام پادشاهی مجوسی است که در روستای نمرود متولد شده است و به آرایه اختصار ( یای ) آخر آن افتاده است( در اصل نمرودی )  .

4-    به احتمال یقین نمرود نام پادشاه مجوسی با دین زرتشتی بوده است زیرا مجوسان به آتش و آتش افروزی علاقه وافری دارند .

5-     نمرود دراصل( نیم رود) بوده است یعنی رودخانه کوچه .این گونه نام گذاری برای روستاها در جغرافیای تاریخی مجوسان بسیار دیده می شود.

6-    نمرود در واژگان اوستایی ( نَمرِوَتَ )  بوده است یعنی جایی که می روند و خم می شوند [ در مقابل آتش کُرنش و تعظیم می کنند. فکر بد نکنید. ]

7-    نمرود شاید در اصل ( نیم رو ) بوده و اشتباه از مستنسخان بوده است. احتمالاً آن کسی که دستور آتش افروزی داده است در چای خانه ای بین راهی نیمرو یا همان خاگینه  به مسافران می خورانده است( تقطیع معنایی خاگینه چون بی ادبانه محسوب می شود از تشریح آن خودداری می شود )

8-     شاید هم نمرود مخفف ( نام رود ) بوده است یعنی سازنده ساز( رود )

9-    چون در لغت  به فرزند یا پسر،( رود )می گفته اند و حافظ این کلمه رادر سوگ فرزند خود هم بکاربرده است ، می توان احتمال داد که نام فرزند آن آتش افروز ، رود بوده است .

10-شاید هم نام آتش افروز ( فرود) بوده است و این همان فرود قهرمان شاهنامه است و به تخفیف یا تصحیف  وامثال آن (ف) حذف شده است.

11-و.

================================================

تفسیر دیگر به قلم ( ولادیمیر ـ  جمشید علی  اف) عضو آکادمی شرق شناسی روسیه ورئیس بخش ایران شناسی )

کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود              بنفشه در قدم او نهاد سربه سجود

به باغ تازه کن آیین دین زرتشتی                      کنون که لاله برافروخت آتش نمرود

 

تفسیروتوضیحات : ولادیمیر جمشید علی اف

این دوبیت که در غزلی با مطلعی با همین واژگان و ترکیب است و بیت دوم مورد تفسیر نیز از همین غزل می باشد ، غزلی بهاریه و مدحیه است که دردوبیت آخر شاعر شیراز با حسن طلب از (آصف عهد، وزیر ملک سلیمان ، عماد دین ، محمود ) طلب می کند که : ( بُوَد که مجلس حافظ به یمن تربیتش هر آنچه می طلبد ، جمله باشدش موجود . )

Ø        فضای کلی غزل ، توصیه به ارزش مندی ایام عمر است بهره گیری از فرصتی که اندک است و گذرا؛ توجه دادن به ایام دلپذیر بهار و از محدوده دلگیر شهر بیرون آمدن وگام به صحرا نهادن و در فصل زیبای بهاری از زیبایی طبیعت لذت بردن و عبرت گرفتن .

Ø      واژه (جمن) که در بیت آمده است ، نه به معنی علفزار و چمنزارهای علفی ، بلکه به معنی (باغ یا گوشه ای از باغ است. چمن را نباید به معنی دشت و بیابانی با بوته های علفی معنی کرد و این در شعر حافظ دیده نمی شود . در شعر حافظ همه جا منظوراز چمن ، باغ است و نه علفزار.

Ø      گل اگر بدون اتصال و اتصاف باشد اغلب به معنی گل سرخ و آتشین است که شیراز ( موطن حافظ ) بداشتن آن شهرۀ جهان است .

Ø      از عدم بوجود آمدن گل ، یعنی گل که در سرمای زمستانی ازبین رفته بود و دیگر بربوته ها وجود نداشت ، دوباره سربرآورد و اصلاً منظور حافظ بحث فلسفی نیست

Ø      بنفشه در بیت مراد همان گل زیبایی است که در بهار یا حوالی آن اندکی سراز خاک بر می آورد و در شدت گرمای صحاری به ظاهرازبین می رود و شاعران خمیدگی زلف محبوب را به بنفشه تشبیه کرده اند

Ø      سر به سجود نهادن اشاره به خمیدگی بنفشه هایی است که درزیر بوته های گل سرخ می رویند و شاعر آن را به مومنی زرتشتی تشبیه کرده است که در مقابل گل آتشی سرخ یالاله های سرخ می روید و اینها یک ایماژ شاعرانه است و نه بحث دینی و فلسفی .

Ø      دوبیت شعر شاعر شیراز که براستی حافظ قرآن کریم نیز بوده است ، سرشار از تلمیحات تاریخی و دینی است ونه توصیه به شراب خواری .

Ø      لازم به ذکر است که شهرت حافظ بدین نام به خاطر حفظ قرآن او نیست زیرا مسلمانان بسیاری زمان حافظ، حافظ قرآن [مجید] بوده اند واین تشخصی برای شمس الدین محمد شیرازی بردیگران نبوده است( به  حافظ چندین هنر مرحوم باستانی مراجعه شود. )

Ø      ادامه توضیح قبلی : در عصر حافظ به موسیقی دانان و خوانندگان و مخصوصاً قوالان،« حافظ» می گفته اند مانند حافظ عبدالقادر مراغی و. ( باز هم به مقاله فوق الذکر مراجعه نمایید.)

Ø      هم اکنون در تاجیکستان به خوانندگان ( حافظ ) می گویند . 

Ø      صحاری برهوت داخل ایران با معجزۀ بهار ، از لاله های سرخ و آتشین، دشتی آتش گرفته را می مانند و هر بیننده آگاه به تاریخ آیین زرتشتی را به یاد آتشکده آنان می اندازد و حافظ چه زیبا از این نماد به موضوعی آیینی و تاریخی تلمیح نموده است .

Ø      به سائقه شباهت لاله به زبانه آتش ، شاعر دشتهای پرلاله و بفشه های خمیده در پای آن را به آتشگاه زرتشتیان تشبیه کرده است

Ø       شاعر توصیه می کنند که حضور بهار بااین همه زیبایی ناشی از رویش گلها و لاله ها و بنفشه هارا غنیمت بشمارید زیرا عمر انسان اگر صد سال هم به درازا کشد(  سی و شش هزار و پانصد روز) بیشتر نیست.                   ( یعنی ازروز تولد تا پایان صد سالگی هرروز یک کتاب بخوانید (36500) جلد کتاب بیشتر نمی توانید بخوانید . پس عمر خودرا به خوانده هر کتابی تلف نکنید. توصیه از ولادیمیر جمشید علی اف می باشد !)  )

Ø      کاربرد مغ و مغان و دیر مغان وامثال آن ویژه حافظ نیست و قرنها قبل از او در شعر شاعرانی چون خاقانی رواج بسیار داشته است .

Ø      واژگان مغ و مغبچه و دیر مغان همگی نمادهای عرفانی در شعر حافظ هستند .

Ø      اگر چه شاعر شیراز از شراب های تلخ شیراز کام جان شیرین می کرد و به همین علت گویا تشهیر هم شده وکلاه کاغذی برسر او گذاشته اند (  به نقل از مخزن الغرائب/ سنگ هفت قلم ص524 ونای هفت بند ص511 ازمرحوم باستانی پاریزی)  اما در بیت منقول در تفسیر تازَوی ، عرفانی است و باید حتماً عرفانی معنی شود. ( لازم به ذکر است که استفاده از شراب در میان عالمانی چون ابن سینا هم دیده شده است . مراجعه شود به تاریخ الحکمای القفطی . یقه بیچاره حافظ کج پاره شده است )

Ø      بیت تلمیحی زیبا به واقعه حضرت ابراهیم علیه السلام و آتش افروزی نمرود دارد نه توصیه به مجوسی گری .

Ø      آتش پرستی زرتشتیان حتی مغان و مجوسان وافی به مفهوم آتش نمرودی است . انبوهی لاله های سرخ در دشت ها به آتش نمرودی تشبیه شده است .

Ø      لطفاً در تفاسیر و برداشت های خویش، اصول تفسیر و نقد رارعایت کنید تا چون حافظ کلاه تشهیر برسرتان نگذارند .( این آخری هم از ولادیمیر جمشید علی اف روسی و رئیس بخش ایران شناسی آکادمی شرق شناسی روسیه است . )

Ø      آب حیوانش زمنقار بلاغت می چکد . زاغ کِلکِ من «بنامیزد» چه عالی مشرب است.

 

Ø      ( بیت از حافظ شیرازی است و در تفسیر تازوی نیامده است . ) 


.:: ســـایـــت پــــرســــیک ::. حافظ ,ø      ,بوده ,لاله ,شاعر ,نمرود ,شاعر شیراز ,ولادیمیر جمشید ,بوده باشد ,حافظ شیرازی ,حافظ قرآن منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

........ سایت حقوقی هادی کاویانمهر دانلود فیلم و سریال کاکو چت | شیراز چت| چت روم فارسی پروفایل جدید دوستی ها | دانلود فیلم،سریال،انیمیشن با لینک مستقیم تست کد های بیست ابزار انجمن بانوان هنرمند مهگل